سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و مرثیۀ حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهر شام

شاعر : سیدمحمدجواد میرصفی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : غزل

می‌خواست هرچه از تو خدایت، همان شدی            عاشق شدی، شهید شدی، جاودان شدی

باید بخـوانـمت، شـشـمـین فـرد پنج تن            کـبـری‌ترین عـقـیـلۀ این خـاندان شدی


صبر تو را چـگـونه بـلا سـر بـیاورد؟            زینب تو قـبل خلـق شدن امتحان شدی

دل‌شـادی از شـهـادت عون و محمدت            از این‌که چون حسین، تو هم بی‌جوان شدی

وقت وداع و بوسۀ آخر چه بر تو رفت؟            آرام جان که رفت، تو هم نیمه‌جان شدی

‌آئـیـنـه‌دار و قـافـلـه‌ســالار و بـی‌قـرار            بعد از حسین، یک‌تنه یک کاروان شدی

بار امـانت است که بر دوش می‌کـشی            بیهوده نیست این‌که چنین قدکمان شدی

جان را چه قابل است، که بی‌هیچ وحشتی            صد بار پـیـش‌مـرگِ امـام زمـان شدی

سـوزانـد کـوفـه را رجـز جـانگـداز تو            وقتی که لب گشودی و آتشفـشان شدی

در خطبۀ تو شـقـشـقـیه شعـله می‌کشید            دیـدنـد کـوفـیـان که امـیـر بـیـان شـدی

از تو نداشت پـاسـخ دنـدان‌شـکـن‌تـری            تنهـا جـواب سـرکـشـی خـیزران شدی

منزل به منـزل آمـدی و هیچ‌کس نـدید            در خود شکستی از غم و زهرانشان شدی

در شام، بهـتر است نمـانـیم و بگـذریم            باید نگـفـت این‌که کجا میـهـمـان شدی

شهـری که چشم بود سراپـای مردمش            آنجا شـهـید طـعـنه و زخـم زبان شدی

بزم شـراب و سُکـر یـزیـد و یزیـدیـان            دیـدی فـریب معـرکه را و بر آن شدی

تا بـشکـنـی غـرور هُـبـل‌هـای لات را            آنجا تبـر به دوش، خـلـیل زمـان شدی

باید گـلـوی مرثـیه‌ها را فـشـرد و گفت            کی بی‌قرار و مضطرب و ناتوان شدی؟

نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد زیرا همانطور که در کتب منتهی الآمال ص ۴۸۳؛ اربعین الحسینیه ص ۲۳۳؛ تحریف شناسی عاشورا و تاریخ امام حسین ص ۲۱۱؛ مقتل جامع ج۱ ص ۱۴۱، مقتل تحقیقی ص ۲۶۸، پژوهشی نو در بازشناسی مقتل سیدالشهدا ص ۳۰۴ و دیگر کتب معتبر آمده است سر به چوبۀ محمل زدن، مغایرت با روایت های معتبر است؛ این قصه اوّلین بار در کتاب نورالعین منسوب به اسفراینی جعل شده است جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



بی‌شک شده‌ست چوبۀ محمل به سر زنان            آنجا که نوحه کردی و مرثیه‌خوان شدی